چرخه باطل 22سال مذاکره ایران و غرب:بازی بی پایان در میدان بدون داور/دیپلماسی در دایره تکرار/ دو دهه وعده،تحریم و سراب
در یادداشتی برای پایگاه تحلیلی ۲فوریت، سیروس کریمی با مرور ۲۲ سال مذاکره ایران با غرب و آمریکا، این روند را «چرخهای بیپایان از وعده، تحریم و تکرار» توصیف کرده است. او معتقد است تا زمانی که ایران قدرت اقتصادی خود را بازسازی نکند، مذاکره نه ابزار پیشرفت بلکه ابزاری برای مدیریت و مهار خواهد بود. کریمی تأکید میکند دیپلماسی بدون پشتوانه قدرت ملی، بازی در زمینی است که داورش غرب است.
2فوریت:بیش از دو دهه است که ایران در میدان دیپلماسی با غرب و آمریکا در چرخهای از مذاکره، توافق، بدعهدی و تکرار گرفتار مانده است. از سعدآباد تا وین و از لوزان تا دوحه مسیر دیپلماسی ما در دایرهای میچرخد که نه آغازش روشن است و نه پایانش قابل پیشبینی. حاصل ۲۲ سال مذاکره انبوهی از جلسات و بیانیهها و امیدها و در نهایت ناامیدی است.
شروع داستان؛ اعتماد در برابر فریب
در سال ۱۳۸۲ ایران با سه کشور اروپایی انگلیس فرانسه و آلمان بر سر پرونده هستهای به میز مذاکره رفت. هدف اعتمادسازی بود؛ تعلیق داوطلبانه غنیسازی در ازای به رسمیت شناخته شدن حقوق هستهای ایران. اما نتیجه چیزی جز وقتکشی و مطالبهگری بیشتر نبود.
اروپا نه به وعدههایش عمل کرد و نه از فشار آمریکا فاصله گرفت بلکه خواستار توقف کامل فعالیتهای صلحآمیز هستهای ایران شد. این نخستین دور از چرخهای بود که در آن ایران امتیاز داد و غرب زمان خرید.
برجام؛ بلندترین گام و سختترین سقوط
برجام در سال ۱۳۹۴ شاید مهمترین دستاورد دیپلماتیک جمهوری اسلامی ایران پس از انقلاب بود. ایران به امید رفع تحریمها و بازگشت به اقتصاد جهانی محدودیتهای گستردهای را پذیرفت. برای مدتی کوتاه نشانههایی از بهبود دیده شد. فروش نفت افزایش یافت شرکتهای خارجی به ایران بازگشتند و اعتماد نسبی در بازار شکل گرفت.
اما با خروج دونالد ترامپ از برجام در سال ۱۳۹۷ همه چیز از هم پاشید. تحریمها بازگشتند و گستردهتر شدند. برجام به جای آنکه پلی به سوی ثبات باشد به نمادی از بیاعتمادی تبدیل شد.
ایران توانست به توافقی تاریخی برسد اما بدون ضمانت اجرایی از سوی غرب نتیجه در عمل از دست رفت. این تجربه نشان داد که در معادله قدرت جهانی نیت خیر جایگزین ضمانت واقعی نمیشود.
از برجام تا وین؛ دیپلماسی در تله ساختاری
از سال ۲۰۱۸ تاکنون تلاشهای متعددی برای احیای برجام انجام شده اما هیچکدام به نتیجه نرسیدهاند. علت روشن است؛ ساختار سیاسی آمریکا اجازه تداوم هیچ توافقی با ایران را نمیدهد. هر رئیسجمهوری میتواند توافق قبلی را نقض کند بدون آنکه هزینهای بپردازد.
در چنین شرایطی مذاکره به فرصتی برای غرب جهت مدیریت رفتار ایران تبدیل شده است. غرب با حفظ فشار اقتصادی از گفتوگو به عنوان ابزار کنترل استفاده میکند. میز مذاکره نه محل حل اختلاف بلکه سکوی اعمال فشار هوشمند است.
نبرد پنهان؛ هدف سانتریفیوژ نیست اقتصاد است
اگر ظاهر ماجرا بر سر سانتریفیوژ و درصد غنیسازی است باطن آن چیزی جز کنترل اقتصاد انرژی ایران نیست. تحریمهای نفتی و بانکی دو تیغه یک قیچیاند؛ یکی درآمد را میبرد و دیگری جریان آن را.
غرب به خوبی میداند که اگر ایران بتواند بدون محدودیت در بازار جهانی انرژی نقشآفرینی کند توازن قدرت در منطقه تغییر میکند. از همین رو مذاکرات را بیپایان نگه میدارد تا اقتصاد ایران همیشه در وضعیت انتظار باقی بماند.

سیاست ثابت چهرههای متغیر
در دو دهه گذشته دولتها در تهران و واشنگتن تغییر کردهاند اما سیاستها نه. جمهوریخواهان با تحریم و دموکراتها با لبخند هر دو با هدف مهار ایران عمل کردهاند.
در ایران نیز اشتباه راهبردی تکرار شده است. مذاکره از ابزار قدرت به ابزار تنفس تبدیل شده است. هر بار که اقتصاد زیر فشار رفته دیپلماسی به امید گشایش آغاز شده اما نتیجه جز فرسایش نبوده است.
راه رهایی از دایره تکرار
۲۲ سال مذاکره یک پیام روشن دارد:
دیپلماسی بدون قدرت اقتصادی یعنی بازی در زمینی که داورش غرب است.
برای خروج از این چرخه ایران باید بنیان قدرت را از درون بازسازی کند. با اقتصاد هوشمند دیپلماسی متوازن و حضور فعال در بازارهای منطقهای و جهانی. تنها در این صورت گفتوگو معنا پیدا میکند نه برای بقا بلکه برای پیشرفت.
مذاکره وقتی ارزشمند است که پشت آن قدرت باشد وگرنه تکرار همان چرخهای است که از سعدآباد آغاز شد و هنوز ادامه دارد.