بازخوانی نقش ایل بهمئی در تاریخ معاصر ایران فرصتی است برای فهم عمیقتر مفهوم ایثار بهعنوان یک سرمایه اجتماعی پایدار. از زیستبوم فرهنگی این ایل تا حضور معنادار فرزندانش در عملیات کربلای چهار مسیری شکل گرفته که نشان میدهد چگونه هویت محلی میتواند در بزنگاههای تاریخی به نیرویی ملی تبدیل شود. این نوشتار میکوشد با نگاهی تحلیلی به این تجربه تاریخی نسبت میان ایثار هویت و مسئولیت اجتماعی را در ایران معاصر بازخوانی کند.
2فوریت-سرویس اجتماعی،سیروس کریمی: در جغرافیای فرهنگی ایران سرزمینهایی وجود دارند که صرفاً نام یک منطقه نیستند بلکه حامل معنا هویت و تاریخاند. ایل بهمئی از جمله این سرزمینهاست. جایی که مفهوم تعلق صرفاً به خاک محدود نمیشود بلکه به مسئولیت گره خورده است. مسئولیتی که در بزنگاههای تاریخی خود را در قامت ایثار فداکاری و حضور آگاهانه در میدانهای سرنوشتساز نشان داده است. درک نقش ایل بهمئی در دفاع مقدس به ویژه در عملیات کربلای چهار تنها یک روایت تاریخی نیست بلکه بازخوانی یک الگوی اجتماعی و انسانی است که میتواند برای امروز و آینده ایران معنا آفرین باشد.
کربلای چهار در حافظه جمعی ایرانیان تنها یک عملیات نظامی نیست بلکه نقطهای است که در آن ایمان عقلانیت و فداکاری در هم تنیده شدند. این عملیات در شرایطی انجام شد که دشمن از آمادگی بالایی برخوردار بود و میدان نبرد به یکی از پیچیدهترین صحنههای جنگ تبدیل شده بود. در چنین شرایطی رزمندگانی وارد میدان شدند که آگاهانه مسیر دشوار را انتخاب کردند و مسئولیت تاریخی خود را بر آسایش فردی ترجیح دادند. در میان آنان فرزندان ایل بهمئی نیز حضوری پررنگ داشتند حضوری که ریشه در فرهنگ زیسته این ایل داشت فرهنگی که انسان را در برابر جامعه مسئول میداند و از او میخواهد در لحظههای سرنوشتساز کناره نگیرد.


تحلیل این حضور بدون درک بافت فرهنگی ایل بهمئی ممکن نیست. این ایل در طول تاریخ خود همواره با مفهوم مقاومت زیسته است نه به معنای صرف نظامی بلکه به عنوان شیوهای از زندگی که بر پایه همبستگی وفاداری و غیرت اجتماعی شکل گرفته است. در چنین ساختاری فرد نه یک عنصر جدا بلکه بخشی از یک کل معنادار است و همین پیوند است که در لحظههای دشوار به تصمیمهای بزرگ منجر میشود.
در عملیات کربلای چهار این پیوند به شکلی عینی خود را نشان داد. رزمندگانی که میدانستند شرایط سخت است و احتمال بازگشت اندک اما مسئولیت را بر مصلحت ترجیح دادند. این انتخاب نه از سر هیجان بلکه از عمق باور برمیخاست. آنان درک کرده بودند که گاهی بقای یک ملت در گرو ایستادگی کسانی است که حاضرند هزینه آن را بپردازند. این همان نقطهای است که مفهوم ایثار از یک واژه اخلاقی به یک راهبرد اجتماعی تبدیل میشود.
از منظر اندیشکدهای باید گفت که امنیت ملی تنها محصول ابزار نظامی یا محاسبات سیاسی نیست بلکه ریشه در سرمایه انسانی دارد. سرمایهای که از باورها ارزشها و آمادگی روانی جامعه شکل میگیرد. کربلای چهار صحنهای بود که این سرمایه به وضوح نمایان شد. جایی که انسانها با عبور از خود به معنا رسیدند و نشان دادند که امنیت بدون اخلاق پایدار نخواهد بود.

نقش ایل بهمئی در این میان صرفاً به حضور فیزیکی محدود نمیشود بلکه نماد نوعی مشارکت آگاهانه در سرنوشت ملی است. این مشارکت از دل فرهنگ محلی برمیخیزد اما افق آن ملی و حتی تمدنی است. در چنین نگاهی هویت محلی نه در تقابل با هویت ملی بلکه در تکمیل آن معنا پیدا میکند. ایل بهمئی نمونهای است از اینکه چگونه میتوان ریشه در خاک داشت و در عین حال افقی فراتر از جغرافیا را دید.
پس از پایان جنگ نیز این سرمایه انسانی خاموش نشد. جانبازان و خانوادههای شهدا حاملان خاموش این میراثاند. آنان با صبر و پایداری خود نشان دادند که ایثار محدود به میدان نبرد نیست بلکه در زیست روزمره نیز ادامه دارد. جامعهای که نتواند این سرمایه را درک و پاسداری کند به تدریج پیوند خود را با گذشته از دست خواهد داد و در برابر چالشهای آینده آسیبپذیر خواهد شد.
امروز بازخوانی کربلای چهار ضرورتی فراتر از تاریخنگاری دارد. این بازخوانی فرصتی است برای بازتعریف مفهوم مشارکت اجتماعی در شرایطی که جامعه با پیچیدگیهای نوین روبهروست. تجربه نشان داده است که در لحظات بحران آنچه جامعه را حفظ میکند نه صرفاً ساختارهای رسمی بلکه پیوندهای درونی و اعتماد متقابل است. ایل بهمئی با پیشینه خود میتواند الگویی زنده برای بازسازی این اعتماد باشد.
در این چارچوب پرداختن به نقش ایثارگران و شهدا نه از سر احساسات بلکه به عنوان یک ضرورت راهبردی مطرح است. آنان حاملان تجربهای هستند که اگر به زبان امروز ترجمه نشود به تدریج از حافظه جمعی حذف خواهد شد. جامعهای که حافظه تاریخی خود را از دست بدهد توان تحلیل آینده را نیز از دست خواهد داد.
کربلای چهار نمادی است از لحظهای که انسان میان بودن و نبودن مسئولانه انتخاب میکند. این انتخاب در حافظه ملی ما باقی مانده است و هر نسل وظیفه دارد آن را بازخوانی کند نه برای تکرار جنگ بلکه برای فهم معنای ایستادگی در برابر بحرانها.
ایل بهمئی در این روایت تنها یک نام جغرافیایی نیست بلکه نمادی از پیوند ایمان عقلانیت و مسئولیت اجتماعی است. پیوندی که میتواند الهامبخش نسل امروز باشد نسلی که با چالشهایی متفاوت اما به همان اندازه تعیینکننده روبهروست.
در نهایت باید گفت کربلای چهار تنها رویدادی در گذشته نیست بلکه معیاری برای سنجش امروز ماست. اینکه تا چه اندازه توانستهایم ارزشهایی را که با خون و ایثار به دست آمدهاند در زندگی جمعی خود زنده نگه داریم. نقش ایل بهمئی در این مسیر نقشی ماندگار است نقشی که نه تنها در تاریخ بلکه در آینده این سرزمین معنا خواهد داشت.